فریدون جیرانی در جدیدترین گفتگوی خود درباره خط قرمزهای سینمای
اجتماعی در هر یک از مقاطع تاریخی بعد از انقلاب گفته، گزیده حرف های
او را در در ذیل بخوانید:

جیرانی گفته است: در طول نوشتن فیلمنامه به مشکلات فکر نمیکردم، اما
فکر میکردم چگونه میشود در شرایطی که دارم زندگی میکنم، فیلمنامه
ای را که دوست دارم بسازم. من در شرایط مختلف کار کردهام. مثلاً از
سال 60 که سناریو نوشتهام تا سال 76 که فیلم ساختم، با شرایط گوناگونی
روبه رو بودهام. معتقدم که فضای هر دوران و هر مقطع روی هر هنرمندی
میتواند تأثیر بگذارد.
ما دوره های مختلف را گذراندهایم. ما دهه 60 را داشتهایم که 62 تا
67 خودش یک مقطع است، از 67 تا 71 یک مقطع است، از 71 تا 76 یک مقطع
است، 76 تا 80 یک مقطع، 80 تا 85 و حتی 84 تا 88 یک مقطع است و از 88
تاکنون یک مقطع جداگانه محسوب میشود. دلیل این تقسیمبندی من این است
که در این سالهایی که گفتم فرهنگ در این سالها دستخوش فضا شده است و
بنابراین فیلمسازها را در هر سالی از این مقاطع که ببینیم، متوجه
میشویم آنها سعی میکنند در فضایی که وجود دارد کاری را انجام دهند که
دوست دارند.
وقتی سوژهها را مینویسم فکر میکنم ما با یک ملودرام که حالا ملودرام
اجتماعی است روبه رو هستیم. حالا باید این ملودرام را چگونه بنویسیم و
بسازیم تا ملودرام تأثیرگذار و محترمانه بشود. ملودرامی باشد که از
زمانه خودش عقب نیفتاده باشد.
درست وسط فیلمبرداری «من مادر هستم» که صحنه اعدام را میگرفتم، به من
اطلاع داده شد که فیلم «قصه پریا» توقیف شده است. این برای من خیلی
عجیب بود، چرا که من اصلاً تصوری از توقیف «قصه پریا» نداشتم. کما
اینکه تصوری از توقیف این فیلم هم نداشتم، چون فکر میکردم یک فیلم
بسیار اخلاقی میسازم. اما همان لحظه ای که خبر توقیف «قصه پریا» به
من رسید، برایم فضای ذهنی تازهای به وجود آمد. اما دیگر بخش های آخر
فیلمبرداری «من مادر هستم» بود و در واقع داشتم فیلم را میبستم و دیگر
نمیتوانستم دوباره فکر کنم، اگر توقیف «قصه پریا» یک ماه زودتر اعلام
میشد (البته واژه توقیف برای من به کار برده نشد. گفتند فیلم دارای
اشکالاتی است که باید مرتفع شود.) شاید برای من ذهنیتی درباره فیلم «من
مادر هستم» را ایجاد میکرد. اما من فیلم را ساخته بودم و بیشتر به بخش
ملودرام و اخلاقیات فیلم فکر میکردم و هر وقت فیلم ساختهام، بیش از
اینکه مثل برخی از دوستان به این فکر کنم که چه حرفی قرار است گفته شود
برایم ساختار مهم است و میاندیشم که حرف و پیام از دل ساختار زاییده
میشود.
دوستانی که با عنوان انصارحزب الله سعی دارند اعتراض خود را در عرصه
فرهنگ علنی کنند و مقابل برخی تئاترها و فیلم ها بایستند، با روی کار
آمدن دولت احمدی نژاد تصورشان بر این بود که عرصه فرهنگ با وجود
احمدینژاد تغییرات اساسی خواهد کرد اما در سالهای 1384 تا 88
روشنفکران مسلمان داخل سینما در ارتباطاتی که داشتند کوشیدند تعادلی در
فضای فرهنگی ایجاد کنند و نگذارند همه چیز یک مرتبه تغییر کند.

از 88 به بعد که منتقدان این فضای فرهنگی مدیریت سینما را بر عهده
گرفتند باز تصور دوستان بر این بود که فضا تغییراتی خواهد کرد و
محدودیت برای بعضی فیلم ها و تئاترها ایجاد خواهد شد. اما من برعکس
خیلی ها این تصور را داشتم که این مدیریت این فضای فرهنگی را نخواهد
بست و اصلاً این هدف را دنبال خواهد کرد که فضای بازتری به وجود آورد
تا تمام تبلیغات بیرون را خنثی کند. از یک طرف به نظر من در این تصمیم
شرایط فرهنگی بعد از اصلاحات موثر بود که هرگونه تغییری به سادگی
امکانپذیر نبود و از طرف دیگر شرایط جدید دولت را به آن سمت برد و دولت
میخواست برود که به همه اهالی سینما و هنر و طیف های مختلف اطمینان
بدهد که میشود در این فضا کار کرد. اما متأسفانه این تفکر به دلایلی
که سیاست با فرهنگ آمیخته شد از سوی مخالفان معاونت سینمایی که در طیف
دیگری قرار داشتند جدی گرفته نشد، همین جدی گرفته نشدن مدیریت سینمایی
را در مقابل طیفی که خواهان فضای بسته و محدودیت فرهنگی بودند آسیب
پذیر کرد (البته این تفکر طیفی خاص است و تفکر کل نظام نیست)
من آقای رحیممشایی را تنها یک مرتبه دیدهام که مربوط به سه سال پیش
در کانون ایرانیان خارج از کشور بود و گپ کوتاهی هم با ایشان در مورد
سینما زدیم. اینکه ایشان در عرصه فرهنگ سعی میکند حضور داشته باشد من
دورادور شنیده ام و از نزدیک اطلاعات دقیقی ندارم و فیلم من با سرمایه
بخش خصوصی ساخته شده و سرمایه گذاران من مشخص هستند و این تفکر و
شایعه از دو فیلم «خصوصی» و «گشت ارشاد» به وجود آمد که گفته شد پشت
این فیلمها یک جریان فکری وجود دارد که از آن با عنوان جریان انحرافی
یاد میشود. این ناشناخته است و منی که اهل تحلیل هستم هیچ وقت راجع به
جریان ناشناخته حرف نمیزنم.
اما متأسفانه هم جریان روشنفکر و هم جریان انقلابی
و ایدئولوژیک ما در جریان اتفاقات «گشت ارشاد» و «خصوصی» یکجا کنار هم
قرار گرفتند و گفتند هر دو فیلم باید پشت خاصی داشته باشد، اما این
جریان برای من ناشناخته است و نمیشود براساس پشت پرده تحلیل کرد. فیلم
را براساس آنچه هست تحلیل میکنند. پشت پرده فیلم به من ربطی ندارد
یعنی آنچه هست برای من مهم است.
آقای رحیم مشایی اصلاً روحش از ساخت «من مادر هستم» خبر ندارد و ممکن
است این فیلم را ندیده باشد و ما قصد نداشتیم کسی را در جریان بگذاریم.
(درباره صراحت زیاد فیلم در پرداخت به مسائل
اجتماعی) من فکر نمیکنم فیلم من آنقدر صریح بوده باشد. فیلم من از
زوایای دیگری متفاوت است. من کم قدرت ترین فیلمسازی هستم که در عرصه
سینما فیلم میسازم.