بی
حاشیه
تر از این نمیشود. نه دلش میخواهد مقابل هزاران دوربین بایستد و عکس
بگیرد و نه اینکه حرف
های جنجالی بزند و موج خبری راه بیندازد؛ سرش در لاک خودش است. زندگی
اش را میکند. تمام حواسش را به مانی و عسل (فرزندانش) داده و حتی
وقتی میخواهد کاری را قبول کند، شرایط را میسنجد تا زندگی خانوادگی
اش تحت
الشعاع قرار نگیرد. برخلاف خیلی از بازیگرانی که عاشق دوربین
ها و اخبار و مصاحبه
ها هستند، ترجیح میدهد به
دور از هیاهو زندگی
اش را ادامه دهد. شاید چون نیازی هم به این هیاهو ندارد؛ همین حالا هم
یک چهره مطرح بینالمللی است. در جشنواره های مختلفی به عنوان مهمان
یا داور حاضر شده، در مهمترین فیلم ایرانی برگزیده اسکار (جدایی نادر از سیمین)
نقش اول را به عهده داشته، جایزه بهترین بازیگر زن را برای بازی در
فیلم همسرش از جشنواره کارلووی واری گرفته، روی صحنه جشنواره کن
فرانسوی صحبت میکند و جایزه مهم جشنواره را اعطا میکند و... دیگر
باید بدود که به کجا برسد؟ شما جای لیلا حاتمی بودید سنگین و رنگین
نمینشستید سر جایتان و سعی نمیکردید به سادگی از زندگی لذت ببرید؟

اما
افتخارات او در سال گذشته به همین موارد محدود نشد؛ سفارت فرانسه در
تهران مرداد
۹۱
اعلام کرد که «نشان هنر و ادب» درجه شوالیه توسط سفیر فرانسه از طرف
وزیر فرهنگ و ارتباطات این کشور به «بانوی هنرمند لیلا حاتمی» اعطا شده
است. در سند این نشان نوشته شده که این نشان به خاطر خلاقیت هنری یا
ادبی و یا به خاطر مشارکت در تلألوی هنر و ادب، در فرانسه و در جهان به
هنرمندان اعطا میشود. اما حاتمی برخلاف بسیاری از همکارانش حاضر نشد
پس از دریافت این نشان هیاهو و جنجال بسازد. دنبال دردسر نیست، هر وقت
هم که خواسته پایش را کمی از این مرزبندی فراتر بگذارد، شیطنت برخی
رسانهها به ضررش تمام شده. او یک بار پیش از مراسم اسکار با خبرنگاران
از طراحی لباسش حرف زد، اما شیطنت کمپانی دوخت لباس و برخی سایت ها و
مجله ها باعث رنجش او شد.


شاید خیلی ها او را متهم به بازی یک شکل و صورتی بدون احساس و تخت
کنند، اما لیلا حاتمی همین است. انگار در زندگی عادی هم همین وقار
رفتاری را دارد؛ وقتی میخواهد از ته دل بخندد، آرام است، وقتی
میخواهد گریه کند آرام است. همین هم او را در قاب سینما دیدنی میکند.
اصلاً انگار ساخته شده تا نقشی مثل لیلی «پله
آخر» را
بازی کند یا در «سر به مهر» با
سادگی تمام مخاطبش را همراه دل مشغولی های ساده صبا کند. اما او با
همین متانت و آرامشی که دارد، سختگیر است. این را کسانی که با او کار
کردهاند گواهی میدهند. دقیق است و حاضر نیست قبل از راضی شدن برای
بیان دیالوگ یا حتی نگاهی کوتاه و عادی، مقابل دوربین برود. گرچه به
ندرت مصاحبه میکند و با انتخاب دقیق رسانه اش را برمیگزیند، اما باز
هم کلمه به کلمه مصاحبه اش را قبل از چاپ میخواند و حرف هایش را
تصحیح میکند. اگر شماره های پیشین ماهنامه «فیلم» را دارید کافی است
گفتگوی مفصل نیما حسنی نسب را با او بخوانید؛ و خواندن را حتماً از
مقدمه شروع کنید! آدم قدرشناسی است و به راحتی گذشته ها و شانس هایی
را که از سوی آدم ها به او داده شده فراموش نمیکند. به همین دلیل هم
فقط در مقابل یک نفر سختگیر نیست؛ چون بازیگری و اعتبارش را مدیون
داریوش مهرجویی است.
بازیگران زن سینمای ایران به جز چند استثناء مثل فاطمه معتمدآریا و
گلاب آدینه اغلب شمایل هایی تثبیت شده دارند که در طول دوران
بازیگریشان کمکم شکل گرفته و به بخشی از وجودشان تبدیل شده است. هدیه
تهرانی را به یاد بیاورید و حالت همیشگی نگاه و رفتارش را که به هر
نقشی با هر تعریفی اضافه میشد و آن را شبیه نقش های قبلی و بعدی
میکرد؛ شبیه خود هدیه تهرانی. از این جهت لیلا حاتمی هم در این سالها
به یک پرسونای ثابت رسیده و در اغلب فیلم هایش آن را تکرار میکند.
کمتر دیده ایم که بخندد، شوخی سازی کند یا آرامش و درونگرایی متین
نقش هایش را با فرم هایی شلوغ و پرسروصدا عوض کند. اما آنِ غریب او
روی پرده سینما چنان درخشش و جذبه ای دارد که حتی با همین فرم تغییر
ناپذیر و ثابت هم مردم دوستش دارند و هیچ حس نمیکنند که بازیگر محبوب
و معتبرشان مدت هاست که در همه فیلم ها خودش را تکرار میکند. این
کاریزمای لیلا حاتمی است؛ آرام، متین، دقیق. پرسونایی که حتماً برای به
دست آوردن و ثبات آن زحمت کشیده است.