چند روز پیش، قائم مقام بنیاد سینمایی فارابی، پس از اعلام رقم فروش
فیلمِ هانکه، از فیلم
های دیگری چون «انسانِ آزاد» و «سزار باید بمیرد» برادران تاویانی
نام برد که قرارست در روزهای آینده تحت عنوان پرطمطراقِ «اکرانِ فیلم
خارجی» به نمایش درآیند. نکته آزار دهنده اما، همین استفاده مکررِ
متولیان و سیاستگذاران سینمایی از عبارت اکران فیلم خارجی است. به
راستی به نمایش محدود، تک سئانس و «سینماتک» گونه فیلم ها که از قضا
مخاطب خاص نیز دارند میتوان اکران فیلم خارجی گفت؟
به نوشته نویسنده کافه سینما، پر واضح است، آنچه در حال روی دادن است؛
نه اکرانِ فیلم خارجی، که ادامهیِ همان مدیریت دههیِ شصتِ سینماست.
مدیریتی که با اکران محدودِ آثاری که نه تنها مخاطب خاصی داشت که تلاش
میکرد با نمایش آثار تاركوفسكي، پاراجانف، آندره وايدا و... سینمای
ایران را به سمت و سوی سینمای به اصطلاح عرفانی و معنوی سوق دهد.
چنانکه اثرات آن تا چند سال بعد در نحوه تهیه و تولید فیلم در سینمای
ایران قابل مشاهده بود.
فکرش را
بکنید اگر مخاطب و سینماگرِ آن سالهای ما به جای دیدن این آثار، آثاری
را روی پرده میدید که همان سالها بر پرده سینماهای جهان خودنمایی
میکرد. آثاری چون: گاو خشمگین، صورت زخمی، سینماپارادیزو، روزی
روزگاری در آمریکا و... نتیجه اش چه میشد؟

امروز هم همان سیاست ادامه دارد با این تفاوت که تارکوفسکیها و
پاراجانف ها جایشان را به هانکه ها و مالیک ها داده اند. (فارغ از
ارزش ها و جایگاه سینمایی شان). کماکان خبری از جریان اصلی سینمای
دنیا نیست. و مردمِ سینمادوست از کوچکترین حقِ طبیعی خود که همانا دیدن
فیلم روی پردهی سینماست، محروم اند. آن هم در روزگاری که همه دنیا
(حتی چینیهای کمونیست) فیلمِ اصلیِ سینماهایشان جانگو و شوالیه تاریکی
و... است.
گویی همچون دیگر عرصه های اجتماعی مان، اینجا هم مسئولان و متولیان
سینمایی نتوانستهاند از دامنه های محدود همیشگیِ شان بیرون بیایند و
«مردم» جایگاهی درمعادلاتشان ندارند. گمان میبرند هنوز دوران سینماتکی
و برج عاج نشینیست، دور هم بنشینند و برای مردم تصمیم بگیرند که چه
فیلمی برایشان خوبست و چه بد. و مردم هم لابد با چشم و گوشِ بسته چشم
انتظار هدایت آنها هستند.غافل از آنکه امروزه مخاطبان سینما، به مدد
اینترنت (که هنوز برای برخی واژه غریبیست) فیلمهایشان را در شبکه های
اجتماعی و وب سایت ها کشف میکنند، به یکدیگر پیشنهاد میدهند و
درباره اش دهها و صدها مطلب و کامنت مینویسند.
اما در این میان، تنها افسوس و حسرت این مخاطبانِ پیگیر و جدی سینما در
ایران، اینست که فیلم های روز دنیا را باید در مانیتورهای چند اینچی و
با کیفیت های نازل، و در تنهایی و نه در جمع هوطنانشان، تماشا کنند. و
لذت یک «تجربه سینمایی» را نمیتوانند درک کنند.
اینکه سینما را به معنای دقیق کلمه تجربه کنند، ارزش کلوزآپ را بفهمند،
میزانسن حساب شده را درک کنند، از تماشای قاب بندی لذت برند و صدای
سینمایی گوششان را نوازش دهد. بداند سینما چیست.
به جرأت میتوان گفت که هیچکدام از موارد فوق با دیدن فیلم های این
روزهای سینمای ایران محقق نمیشود. فیلمهایی که اکثراً برای پرده بزرگ
ساخته نشده اند و در بهترین حالت تله فیلمهایی هستند برای تماشا در
یک عصر روز تعطیل.
این میشود که مخاطب ایرانی، در سینماهای بازسازی شده و حالا مدرنِ
وطنی، از کلیپی که پیش از نمایش فیلم، برای به رخ کشیدن قابلیت کیفیت
صدای دالبی و پرده عریض نشان اش میدهند به وجد میآید و دست میزند!
چرا که میداند در نود دقیقه پس از آن، صدا و تصویر با همان مانیتور
چند اینچی چندان تفاوتی نخواهد داشت.
اما دلیلِ عدم اکران فیلم های خارجیِ روز، از آن دست سوالاتیست که
تاکنون جواب روشن و صریحی بدان داده نشده یا قرارست داده نشود. چرا که
اگر دیدن فیلم خارجی از نظر مسئولان مورد اشکال است، پس چگونه است که
این فیلمها (فارغ از ممیزی) به طریق قانونی در شبکه نمایش خانگی و حتی
از تلویزیون پخش میشود؟
و یا اینکه، با اکران فیلم خارجی، صنعت سینمای ایران به خطر میافتد هم
بیشتر به شوخی شبیه است. چرا که در وهله اولٰ، سینمای ایران هنوز به
مرحله صنعتی شدن نرسیده است که بخواهد نابود شود و دوم اینکه جلوگیری
از اکران فیلم خارجی به بهانه تقویت سینمای ملی، مشابه سیاست غلط
جلوگیری از واردات خودرو به بهانه رشد صنعت خودروی داخلی است. که
نتیجه اش بعد از سالها برای همه عیان گشته است، بر جای گذاشتن هزاران
جنازه به دلیل نقص فنی خودروي ملی و ضررهای مادی به مصرف کننده. عدم
صنعتی و جهانی شدن خودروهای ایرانی به کنار.
از سویی تهیه کنندگان مستقل، از اوضاع نابسامان اقتصادی گله مندند و
اذعان دارند که در این فضا نمیتوان فیلم ساخت. چرا که با این میزان
تماشاگر، حتی هزینه های فیلم برنمیگردد چه رسد به سوددهی. پس
تولیدکننده مجبورست فیلمهای آپارتمانی، کم متریال و کمخرج بسازد. این
میشود که مخاطب ایرانی (که حالا به فیلم های روز دنیا دسترسی دارد)
با قیاس آنها و فیلم های روی پرده، عطای دیدن فیلم ایرانی را در
سینما، به لقایش ببخشد. در این بین تنها سود را کسانی میبرند که با
پولِ مفتِ نفت، فیلمهای به اصطلاح فاخر میسازند و پز عدم نگرانی
بابتِ نفروختنش را میدهند.
در حالیکه میتوان با یک برنامه ریزیِ مدون و سیاستگذاری های مناسب
و فکرشده؛ و توجه به سیستمِ عرضه و تقاضا، چرخه اقتصادیِ سینمای ایران
را، در کنار نمایش گسترده فیلم خارجی به راه انداخت. تا کی برای حفظ
منافع گروهی اندک، مردم ما از تماشای فیلم روز خارجی محروم باشند؟
فیالمثل میتوان به تهیه کننده مجوز وارد کردن و اکران تعداد محدودی
فیلم خارجی داد تا از قِبل سود آن دست به تولید آثاری بزند که تماشاگر
در آن زنده است و هنگامی که از سالن سینما بیرون میزند تجربه ای را
با خود به خانه بیرد. تجربه ای شیرین، گس و حتی تلخ، اما انسانی و
واقعی. آنچه حق تماشاگر سینمای ایران است.