در برنامه جامع ما يك چشم
انداز ده ساله
داريم. يك برنامه جامع اجرايي 5 ساله. اين برنامه به ما ميگويد كه ما
در داخل سينما چه كار بايد بكنيم.

دفتر كارش
در نهايت سادگي، يك فيلمنامه قصه دارد. روزگاري اين دفتر در اختيار
وزير فرهنگ و هنر در دوران پهلوي دوم بوده و در سال هاي بعد از انقلاب
هم عموماً در اختيار معاون وزير فرهنگ در امور سينمايي و سمعي بصري.
محمد مهدي حيدريان با همين سمت در اين دفتر مشغول به كار بوده و حالا
هم با عنوان رييس سازمان سينمايي در اين دفتر كوچك و ساده مستقر است.
حيدريان البته در كارنامه كاري سمت هاي مختلفي را تجربه كرده است كه به
جز سينمايي هايش، مديريت سيما فيلم و شبكه جهاني جام جم و معاونت رياست
فرهنگستان هنر را هم بايد به خاطر آورد. همچنين تجربه طولاني او بعنوان
مدیر کل نظارت و ارزشیابی امور سینمایی و سمعی و بصری وزارت فرهنگ و
ارشاد اسلامی باعث شده كه او در مسند سازمان سينمايي، سمبل مدير
تردامني باشد كه هراس باران ندارد. سينماي ايران و حواشي هميشگي اش
انگار حالا با حضور او اندك اندك به جزيره ثبات نزديك تر مي شود. در
طول مصاحبه كه گاهي به دليل بحث هاي متفرقه بيش از زمان مقرر به طول
انجاميد فقط يك بار به مصلحت سكوت كرد و استدلالش هم اين بود كه: خيلي
ها از منظر افراط و تفريط دوست دارند پوست خربزه زير پاي سينما
بياندازند. من اما اينجا هستم كه با رويه اي اعتدالي مانع از مخدوش شدن
چهره سينماي كشورم بشوم.
اگر بخواهيم بي تعارف بگوييم بايد
اعتراف كنيم كه سازمان سينمايي فعلي و معاونت امور سينمايي سابق انگار
بنا است با يك سري مدير هميشگي به كارش ادامه دهد. خود شما بعد از يك
وقفه 10-11 ساله بازگشتيد به حوزه سينما. آيا تغيير ملموسي در سينما
اتفاق افتاده؟
من هيچ وقت از سينما جدا نشدم
بلكه در آن مدتي هم كه مستقيم درگير سينما نبودم بطور عملياتيتر در
سينما مشغول بودم. البته وقتي من برگشتم بسياري از جوان ها آمده بودند
كه قبلا نبودند اما ميخواهم از اين سوال جنابعالي استفاده كنم براي
عرض خودم كه بله من وقتي كه برگشتم اتفاقا با يكي ديگر از مديران ارشد
وزارتخانه در مورد اين موضوع صحبت ميكردم و گفتم كه اين همان
وزارتخانه اي است كه من سال 61 وارد آن شدم. همان. نه اينكه ساختمانش
همان باشد، بقيه
اش هم همان
است. همين به نظر من بزرگترين غفلت ماست در حوزه فرهنگ، نه اين
وزارتخانه، صداوسيما هم همين است.
بالاخره من نصفي از عمر كاري
ام را هم در
صداوسيما بودم.
شما از يك رخوت حرف مي زنيد؟
من دارم از يك غفلت صحبت ميكنم. غفلتي كه خاص است.
ما از كشاورزي و صنعت حرف نمي زنيم كه در كشور ما اقتضائات خودش را
دارد و چاره اي هم نيست بلكه از فرهنگ مي گوييم كه بي مرز است. فرهنگ
هم تكنولوژي و ابزاري را ميخواهد كه ما توليد كننده اش نيستيم هم افق
باز نگاهي كه در آن هم مدام غفلت مي كنيم. ما بايد اين نگاه را باز
تعريف كنيم.
مجموعه متبوع شما كجاي اين باز
تعريف است؟ در واقع بجز تك ستاره هاي سينماي ما، مخاطب جهاني نه ما را
مي بيند و نه ما را مي شناسد نه سهمي ازبازار براي ما كنار مي گذارد.
بينيد ما سعي كرديم اين مسائلي را
كه مطرح ميكنيد، خودمان تا حدي برطرف كنيم كه اين ايراد به خودمان
وارد نشود كه بگويند كه شما كه بلد بوديد اين روضهها را بخوانيد پس
چرا وضع تان اين است. لذا تلاش كرديم يك برنامه جامع براي سينما
بنويسيم و نوشتيم. اين برنامه جامع معني اش همين است كه ما يك بار
رفته ايم بيرون و از بالا به سينما نگاه كرديم.
همان چشم
انداز 10 ساله را مي فرماييد؟
در اين برنامه جامع ما يك چشم انداز ده ساله
داريم. يك برنامه جامع اجرايي 5 ساله. اين برنامه به ما ميگويد كه ما
در داخل سينما چه كار بايد بكنيم. در سينما با توجه به اين كه ما ديگر
محدوده و مرزي نداريم نسبتمان با فضاي بين المللي چه مي شود؟ اينها
جدا نيستند و نميشود جداشان كرد. اين سينما وقتي ما ميگويیم مرز
ندارد، وقتي ميگوييم نه براي ورود و نه براي خروج نميتوان مرزي تعيين
كرد پس تحت تاثير پيام ها و فيلم
هاي خارجي است و ما داريم از آن استفاده ميكنيم و
وقتي استفاده ميكنيم يعني سليقه مان، ذوقمان، نوع برداشتمان از آنچه
كه داريم ميبينيم، در حال شكل گيري است. يعني داريد به مخاطب هنرتان
آموزش ميدهيد از چيزي كه ديده است چه چيز را برداشت كند. اين برنامه
جامع ميگويد كه شما يك حرفي داريد اين حرف طنينش در كل دنيا بايد
برسد. چون دنيا دارد با آن تكنيك و تكنولوژي با مخاطب شما حرف ميزند.
پس شما اگر ميخواهيد با مخاطب ارتباط برقرار كنيد بايد بتوانيد با
دنيا ارتباط برقرار كنيد. براي اين كار دو عامل محتوا و تكنيك وجود
دارد. اگر دير بجنبيم ضرر كرده ايم. ما بايد حرفي بزنيم كه از ريشه و
اساس خودمان پرورش يافته باشد كه هم خودمان آن را مي فهميم و هم در
بيرون توجه ها به آن جلب مي شود.
ما در داد و ستد فرهنگي و به خصوص سينمايي دنيا
موجوديت داريم؟
خير. خب ما در تكنولوژي كه حرفي
براي گفتن نداريم، در توليد محتوا هم كه هنوز درگير اين هستيم كه به
طور مثال آيا فيلمي با محوريت سازماني تروريستي مثل مجاهدين را براي
اسكار بفرستيم يا نه. پس در محتوا هم اختلاف نظرهاي جدي داريم.
شما شرايط را بحراني نمي بينيد؟
شرايط بحراني است از اين بابت كه ما دير داريم
متوجه ميشويم كه در اطراف ما چه اتفاقاتي در حال رخ دادن است. اگر
نگرش درست به همين مساله هاي فرمي و محتوايي را كه هنوز تصوير مشترك
نشده را به دست نياوريم نمي توانيم قدم از قدم برداريم.
خوب در حوزه عملياتي چه كار بايد
كرد؟
كاري كه ما داريم انجام مي دهيم،
اول نوشتن همان برنامه جامع بود، برنامه جامع يعني اينکه ما يك چارچوب
مشترك داشته باشيم. در اين برنامه افق مشخص است. برنامه مي گويد
حواستان باشد حرفي بايد بزنيم كه دنيا آن را بفهمد. يعني اگر در مورد
منافقين صحبت مي كنيم همه دنيا با تروريست آشنا هستند، ذهنيت دارند، به
گونه اي بايد بپردازيم كه اين يك تروريست بومي است. يك تروريست مقيد
به ايدئولوژي كه الان بين المللي شده پس براي مردم دنيا قابل فهم است.
به گونه اي بپردازيم كه ارتباط برقرار كردن با فيلم الزاماً داشتن يك
اطلاعات داخلي نباشد. پس هيچ مشكلي نيست كه ما در مورد آن موضوع حرف
بزنيم. نحوه پرداختن مهم است.
نكته بعد اينكه ما بايد به دنبال بازار باشيم. حضور
در جشنواره و تلاش براي كسب مقام در جشنواره ها براي شناخته شدن
سينماي ايران مهم است. اما براي چه بايد شناخته شويم؟ براي اينكه برويم
جايزه را بگيريم بيندازيم توي قفسه. اين به نظرم اشتباه ترين كاري است
كه ممكن است انجام بدهیم. ببينيد بايد پذيرفت كه عده اي مي خواهند
سينماي ما را محدود كنند به همان سينماي جشنواره اي و سكوي جشنواره ها
اما ما مي گوييم جشنواره معبر است، گذرگاه است. از جشنواره بايد
بگذريم، نبايد مقصد باشد، نبايد توقفگاه باشد. جشنواره بايد محملي باشد
كه به ما كمك كند تا به بازار جهاني ورود كنيم. براي ما مهمتر اين است
كه فقط جايزه بگيريم يا اينكه در سرمايه گذاري ها مشترك حضور داشته
باشيم؟ ما الان اينقدر سهم مان كم است كه تقريباً غايب هستیم در بازار
دنيا و اگر همين طور پيش رويم مرگمان حتمي است. ببينيد يك زماني شما
امكانش را داشتيد كه بگوييد درها را ميبنديم، اصلاً همين الان مثلاً
در حوزه خودرو سازي همين را مي گوييم كه مرزها را مي بنديم و توليد
داخل را به هر نحوي شده مي فروشيم اما در فرهنگ شدني نيست اين تئوري.
لااقل الان ديگر شدني نيست.
ما چطور مي توانيم از ورود به بازار صحبت كنيم در
حالي كه ما يك فيلم خارجي به طور رسمي نمايش نمي دهيم؟
ما پيش قدم مي شويم. نگران
نباشيد. اگر ما بياييم بگوييم كه ميخواهيم برويم فيلم خارجي بياوريم،
خب اولين نفري كه جلويش را ميگيرد خود ما هستيم. ميگوييم كجا، براي
چي ميخواهيد بياوريد؟ الان ببينيد يك جمعي راه افتاده اند كه به نظرم
از همين جنس هايي هستند كه هدف وسيله را برايشان توجيه ميكند و مي
گويند حالا كه ما نميتوانيم مسلط باشيم در بازار سينماي دنيا برويم
فيلم خارجي بياوريم. درست شبيه بلايي كه سر تلويزيون آوردند. در
تلويزيون چه اتفاقي افتاد؟ تلويزيون صنعت سريال سازي اش قرباني ورود
بيرويه سريال هاي خارجي شد. البته من چون خودم هم نيمي ام تلويزيوني
است، دلايلش را ميدانم يعني يك بخشي از آن به اين خاطر است كه ما پول
نداشتيم و نمي توانستيم سريال توليد كنيم، اما ما كه داريم حاصلش را
ميبينيم، يعني ما تلويزيون را به عنوان رسانه ملي مان در بخش نمايشي
حدود 90 درصد از دست داده ايم و آن را در اختيار برنامه هاي خارجي
گذاشته ايم. اين اجازه را در سينما نه دادهايم و نه خواهيم داد. هركس
هم كه فكر كند كه برويم فيلم خارجي بياوريم چون از فيلمهاي داخلي راضي
نيستيم اشتباه مي كند. بله ما از سينما و فيلمهاي امروزمان راضي
نيستيم و اين را با صداي بلند ميگوييم. مي پرسيد چرا راضي نيستيم؟ به
دليل اين كه فيلم هاي موجود امروز ما با 3 تا
5
ميليون از جمعيت كشور ما ارتباط
برقرار مي كنند و اين كشور زماني به سينمايش افتخار خواهد كرد كه
بتواند با اكثريت افراد جامعه ارتباط برقرار كند.
اما آن اكثريت جامعه اصلاً امكان تماشاي فيلم دارد
كه با آن ارتباط برقرار كند؟ طبق آمار موسسه مطالعات سينمايي، در حدود
200
شهر اصلاً سينما نداريم.
200 تا؟؟ در هزار تا.
يعني ما نميتوانيم بگوييم اين سه تا پنج ميليون
كساني هستند كه طرفداران سينماي ايران هستند و بقيه سينماي ايران را
نميپسندند. چون مردم اصلاً فيلمي نديدهاند كه بپسندند.
فرمايش شما هم درست است اما يك
توضيح تكميلي نياز دارد. كمبود سالن و مخاطب كم سينما اشكال اول ماست.
اين نقد درون خانوادگي ماست. ما بايد موضوعات متنوعي را به سينما
بياوريم و اين موضوعات متنوع بايد جذاب ساخته شوند. زماني از ما
ميپذيرفتند كه يك قسمت سريال تلويزيوني را طولاني تر بسازيم و اسمش
را فيلم سينمايي بگذاريم و نمايش دهيم. الان كسي زير بار اين موضوع نمي
رود چون فيلم خوب غيرقابل دسترسي نيست. البته در این چهار سال بینندگان
از هفت میلیون به 27 میلیون رسیده اند. بحث من این نیست میگویم اگر
ریشه ای نگاه نکنیم، ما 10-12 سال پیش که من دوباره اینجا بودم 60
میلیون تماشاگر داشتيم. 60 میلیون شد 6 میلیون، حالا آن 6 میلیون
دوباره شده 27 میلیون.
در چه بازه زماني؟
یک سال.
عدد 3 تا 5 میلیون مخاطب عمومی سینماست؟
بله مخاطبی که چند مرتبه در سال سينما میرود و آن
27 میلیون را میسازد. سه تا پنج میلیون نفرند که به دفعات میروند
بقیه هم ممکن است یک بار بروند دو سال یک بار سه سال یک بار بروند.
الان پس مسئله ما این است که ما در این شرایط باید سینمای خودمان را
باز تعریف کنیم با این افق که باید به استانداردهای بین المللی نزدیک
شویم. کل گردش مالی سینما حدود 170 میلیارد تومان در سال است. الان که
افزایش پیدا کرده، این رقم 4 سال پیش 30 میلیارد بوده است. این رقم در
مقابل سه هزار میلیارد ظرفیت بالقوه شبکه خارج از سینما مثلاVOD
، اصلاً عددی نیست.
الان وی او دی ها دارند به سرعت فعال میشوند و بازارسازی میکنند.
بايد ساز و کار حرفه ای ایجاد كنيم تا سرمايه بيشتري خرج فيلم بشود تا
محصول مطلوب تري هم توليد كنيم. مي خواهيم یک صندوق در بورس راه اندازي
كنيم که همه میتوانند سهام بخرند برای سرمایه گذاری در فيلم ها.
مردم سهام بخرند؟
بله. ببینید صندوق توسعه هنر ما
با بورس صحبت هایش را کرده است و ما داریم شرایطی ایجاد میکنیم برای
تأمین سرمایه تولید فیلم که مردم بتوانند سهام بخرند و سهامدار یک فیلم
شوند و این محدودیت سرمایهای که میتواند مانع شود که فیلم با
هزینهای که لازم است توليد و عرضه شود از بين برود.
شما بحث جذابيت سوژه ها را مطرح كرديد. از طرفي
مثلاً در همين يكي دو ماه اخير فيلمنامه هاي پوران درخشنده، محمد حسين
مهدويان و سعيد روستايي پروانه ساخت نگرفت. البته من به عنوان یک
روزنامه نگار الان نمیتوانم قضاوت کنم، اما به شهادت حرف اين
فيلمسازان و شنيده ها درباره فيلمنامه هايشان آيا يك سناريو درباره
مهاجرت دختران ایرانی يا تعرض به پسرها از منظر مجموعه شما جذاب هست يا
نه؟
ببینید به نظر من، از جمله جاهایی که نگاه متفاوت
ما را شکل میدهد در همین موضوعات است. من پیشنهاد میکنم هر کس که گفت
که سناریوی جذابی دارم و چنان میکنم و این حرف ها، کمکش کنیم آن را
منتشر کند. اين دوستان تنها به قاضي مي روند. ما داریم از سینما و
استانداردها و مولفه های بین المللی حرف میزنیم. ما مي گوييم فيلم
بايد جذابیت بین المللی داشته باشد. هياهويي که به دلیل اصرار بر
محدودیت های داخلی و عبور از خط قرمزها ايجاد شود كه جذابيت نيست.
اين عبور از خطوط اگر جذاب هم باشد موقتي است وگرنه جذابیت یک اصول و
تعریفی در درام دارد. دقت كنيد كه موضوع بدیع این نیست که من در دوره
منهیات و ممنوعیت هاي داخلی فيلمي بسازم و گمان كنم اين جذابيت است.
دنيا اين فيلم ها را بعنوان آثار جذاب نمي پذيرد چون دنیا اصلاً با
محدودیت تو ارتباط برقرار نمیکند پس نوستالژی های وطنی، ديگر برگ
برنده ما نیست.
پيشنهاد شما به عنوان رييس سازمان سينمايي اين است
كه سناريوهاي رد شده در شوراي پروانه ساخت در معرض داوري اهل فن قرار
بگيرند؟
یک پیشنهاد من این است که این را در معرض قضاوت
افرادي دورتر از حوزه پيراموني خودمان قرار دهیم. بیاییم در یک جمعی
بنشینیم بخوانیم، در یک جمعی مثل خانه سینما يا فارابي اینها را به
بحث بگذاریم. بگوییم خوب ما این را میخواستیم بسازیم. ما این موضوع را
این طور میدیدیم و ما حاضریم بنشینیم.
اگر بر سر خوب بودن و جذاب بودن
اثر توافق وجود داشت شما مجوز ساخت مي دهيد؟
ترديد نكنيد كه اين قضاوت جمعي بر
خلاف تصور همان دوستان حتماً هم نظر ما خواهد بود چون من و همكارانم
نمي خواهيم در اين شرايط براي هيچ فيلمسازي مشكلي باشد و مي خواهيم
همكارانمان مشغول خلق آثار درخشان باشند.
برسیم به ماجرای جشنواره فجر. ما امسال میخواهیم
جشنواره سی و ششم را برگزار کنیم. جشنواره فجر سی و ششم چه فرقي با
جشنواره فجر دوم و سوم دارد جز تعداد و ميزان جوایزش؟ یعنی ما همچنان
داریم ویترین را حفظ میکنیم یا قرار است اتفاقهای دیگری بیفتد؟
از روز اول هم قرار بوده بخش ملی جشنواره یک آینه
تمام نمای تولیدات ما باشد. جشنواره ملی بیانگر دل مشغولی های سینمای
ما در سال پیش رویمان است. جشنواره ملی توفیقات و تواناییهای دست
اندرکاران ما را نشان مي دهد. جشنواره بین المللي که دو سالی است مستقل
شده، و امسال سال سومش است، با سرعت به سمت تغيير رتبه و ارتقا پيش مي
رود. سال گذشته نمایندگان فياپف آمده بودند و رتبه A
دادند به جشنواره بين المللي فيلم
فجر. گفتند دو مرتبه میآییم و اگر در هر دو سال اين رتبه را بگيريد
فجر را به عنوان يكي از جشنواره هاي فيلم درجه يك دنيا ثبت مي كنيم.
یعنی اردیبهشت 97 فجر بالاخره به معناي واقعي بين
المللي مي شود؟
بله بله سال آينده. ما با همین رویکرد داریم پیش
میرویم. اگر تشخیص دومشان هم این باشد، دیگر ژوری آنجا قاعدتاً براساس
این کاربرگ ها باید گرید بدهد به جشنواره ما. به هر حال منظور چیز
دیگری است، منظور این است که در بخش بین الملل این شدنی است. یعنی گرید
گرفتن افقی است که شدنی است که به سمتش برویم. در داخل اما اصلاً این
موضوع را نداریم. نه متقاضی اش هستیم نه با مشکلی روبروييم.
فقط میخواهید ویترین باشید؟
نخیر. جشنواره ما همین الان هم خیلی تعیین کننده
است در فیلم و فیلمسازی آسیا. اصلاً به خاطر همين هم هست که این همه
بحث و جنجال راجع به آن داریم. جشنواره باید جزءِ شادی بخش زندگي باشد.
سیاست ما درباره جشنواره این است. جشنواره برای مردم است که توسط آن
بخش از مردم که سینماگر هستند دارد خلق میشود. پس جشنواره امسال بیش
از سالهای دیگر به سمت این اهداف میرود.
لطفاً يك مورد فرق بين جشنواره پيش رو با جشنواره
سي و پنجم كه شاهدش خواهيم بود را بفرمایید.
شاید بتوان یکی ازوجوه تمایز این
جشنوره را در این ببینیم که ما منظمتر و حرفه ایتر جشنواره را برگزار
میکنیم. البته امسال تعداد بیشتری از مردم فيلم هاي جشنواره را خواهند
ديد.
البته به گمانم نادر باشد كه دبير
جشنواره همزمان رييس كميته نظارت هم هست.
آقای داروغه زاده این ویژگی را دارد. هم نگاهش
تعاملي است و هم جشنوارهای است و واقعاً به نظرم این دغدغه که حالا
فيلمي بيايد كه بعد نشود نمايشش داد هم حل مي شود.
يعني از سرچشمه نه مجوز دهيم نه
نمايش جشنواره اي بدهيم و خلاص؟
من در این تردید ندارم که سینماگران ما آدم های
وطن دوستی هستند. در این تردید ندارم که آدمهای معتقدی هستند. میزان
آن و نوع بروزش طبیعی است که مختلف باشد مثل همه اعضای یک خانواده. شما
با برادر و خواهر و پدر و مادر یک شکل نیستید به این جهات، ذوق، سلیقه،
توانایی، نوع بروز اعتقاداتتان متفاوت است. کارگردانان ما هم همین طور
و در تصویرسازی شان هم همینطور. ما تعامل قبل از ساخت را بیشتر
میکنیم. من ترجیح میدهم این را که نیت مان هست بگویم به جای این که
اسم دیگری برایش بگذارند. ما تلاش میکنیم که تعامل مان قبل از ساخت
به میزانی باشد که مسئله بعد از ساخت به حداقل ممکن برسد.
چه فرقی مي كند كه فيلم ساخته نشود و پرونده اش
بسته شود يا ساخته شود و پرونده اش بدون نمايش بسته شود؟ فقط صرفه جويي
در امكانات و هزينه ها؟
شما به عنوان کارگردان قصد دارید به یک موضوع
اجتماعی بپردازید. وظیفه من دولت این است که در آن موضوع مورد علاقه
شما اطلاعاتی در اختیارتان قرار دهم، به واسطه کارشناسان، از وزیر
مربوطه گرفته تا دانشمند و نخبه و کارشناس این حوزه در اختیار شما باشد
تا موضوع را درست به جا بیاورید. گاهي شما را به حال خودتان رها
میکنند و شما فكر مي كنيد مسئله خانه بغل دستی یا دوستتان مسئله کل
جامعه است. بعد در همان ابعادی هم که خودتان قدرت مشاهده دارید اگزجره
میکنید و برای جامعه نشان میدهید و توقع دارید که همه جامعه تصور
کنند که بخشی از جامعه این طور است. من فکر میکنم اگر ما اطلاعات
بيشتري در اختیار شمای مولف بگذاریم، 95 و شش درصد از مسئله ما حل است.
چون ما بنا نیست در سلیقه شما دخالت کنیم. ما بناست علم و آگاهی شما را
نسبت به موضوعاتی که خودتان علاقه دارید عمیق تر کنیم.
نمي خواهيد براي هنر و تجربه يك
پرديس جداگانه مشخص كنيد؟
اتفاقاً مي خواهيم از هنر و تجربه
در جذب مخاطب هم استفاده کنیم. یعنی جاهایی را داشته باشیم که مردم با
علم به اینکه باید انتظار دیدن چه چیزی را داشته باشند، بروند و ببینند
چون به ارتقاي فرهنگ بصری کمک میکند. انتظار شان صرفاً یک وقت گذاری
صرف نمیشود. ما سالن های خاص که ممکن است فرهنگسرا باشد، ممکن است
خانه هنرمندان باشد، ممکن است سالن ما در موزه سینما باشد، مکان های
خاص و تابلوداری را انتخاب میکنيم و یک هویت برایش معلوم میکنیم و
بینندگانی که از قبل باید با اطلاعات و برنامه بدانند که کی به کجا
بروند و چه چیزی را ببینند، علاقه مند مي کنیم. ما نمیتوانیم یک سالن
300 نفره را بگذاریم برای سه نفر که فيلم هنر و تجربه ببینند. اینکه
خیلی اشتباه است.
يعني قرار نیست برای هنر و تجربه سالن مجزا داشته
باشیم؟
چرا. در آينده سالن جدا خواهیم داشت به عنوان مرکزیت این کارها، کما
این که الان هم داريم. الان مگر خانه هنرمندان سالن اختصاصی این کار
نیست؟ مگر موزه سینما سالن اختصاصی این کار نیست.
منبع:
وب سایت سازمان سینمایی کشور |
آماده سازي سند: مدير سايت سينما قدس اردبيل | کاربر: مرتضی طالب
پور |
24 مهر ماه 1396 |