مثل «جدایی...»، این بار هم با داستان خانواده ای رو به فروپاشی طرفیم
که جرقه اختلاف ها از مدت ها قبل از سکانس آغازین خورده و فاش شدن یک
راز، معما را پیچیده و آدم ها را ناچار به قضاوت و اندیشیدن درباره
خود و دیگران میکند. این بار هم مثل فیلم قبلی اش، فرهادی بخش های
مهمی از وقایع تأثیرگذار درام و دلایل برخی از اتفاقات رخ داده را
همچون یک پازل از جای اصلی شان انتقال داده و دیرتر از حد معمول به
تماشاگر نشان میدهد. تفاوت عمده دو فیلم اینجاست که بر خلاف نمونه ای
چون «جدایی...» که در آن جر و بحث های کوچک اوایل فیلم، فرصتی برای
رسیدن به موقعیت های نفس گیری است که آینده شخصیت ها را میسازند،
این بار فرهادی تلاش میکند در مسیر معکوس حرکت کند.

حالا قرار است بحث ها و وقایع، راه را برای شناختن بهتر گذشته آدم ها
هموارتر کنند. اگر در فیلم قبلی فرهادی، بخش مهمی از تکان دهندگی
ماجرا به واسطه تمرکز بر آیندهای که با توجه به رفتار نادر، سیمین،
حجت و راضیه برای ترمه (سارینا فرهادی) متصور است شکل میگیرد، در
«گذشته» قرار است اتفاقات رخ داده، ما را به سوی دقت بر گذشته شخصیت
های بزرگسال سوق دهند. مشکل «گذشته» از همین جا آغاز میشود. نمیشود
دو نگاه و دو موضع متفاوت را با شیوه روایتی چنین مشابهی نقل کرد. در
«جدایی...» فرهادی یکی از سکانس های کلیدی فیلم را حذف کرد و در اواخر
فیلم به آن پرداخت. اقدامی که در حوزه فیلمنامه نویسی چندان معقول و
منطقی به نظر نمیرسد و میتواند به «رودست زدن فیلمساز به تماشاگر»
تعبیر شود.
اما آنچه «جدایی...» را به یک نمونه استثنایی تبدیل میکرد، این بود که
حذف غافلگیر کننده قسمت مهمی از فیلم و به هم زدن تعادل روایی، به شکل
گیری جهان بینی فیلم کمک میکرد. همان طور که یکی از مضامین مهم
«جدایی...» این بود که اتفاقات کوچک گاهی میتوانند تأثیرات مهیب و
ویران کننده ای بر زندگی چند خانواده بگذارند، این حذف و تبعات آن،
میتوانست نوعی نهیب به تماشاگر به شمار رود که: «ببین چگونه یک حذف
ساده میتواند منجر به تغییراتی عظیم در قضاوت و نتیجه گیری ما در
قبال شخصیت های اصلی فیلم شود». اما در «گذشته» از این خبرها نیست.
این بار بحث تأثیرات بزرگ اتفاقات کوچک، به اندازه آثار قبلی فرهادی
در مرکزیت قرار ندارد و به همین دلیل این تغییرات و حذف های مداوم
دیگر قابل توجیه نیستند. مشکل این است که برخلاف انتظاری که از
فیلمنامه نویس ماهری چون فرهادی داریم، تماشاگران عقب تر یا در کنار
شخصیت ها حرکت نمیکنند. در «گذشته» گاهی تماشاگران از مسائلی آگاه
میشوند که شخصیت های ظاهراً بیش از حد ساده فیلم، مدت ها بعد به آن
پی میبرند. از جمله سرمای رابطه میان مارین و سمیر و از آن طرف مهر و
عطوفتی که بین مارین و احمد وجود دارد و در همان اوایل فیلم به شکل
آشکاری تثبیت میشوند؛ اما مدت ها طول میکشد که جای خود را در
پیشبرد داستان فیلم پیدا کنند. ضمن اینکه در «گذشته» بر خلاف آثار به
یادماندنی سینمای فرهادی نه با یک یا دو شوک بزرگ، که قرار است با
انبوهی از غافلگیری هایی رو به رو باشیم که هر چند دقیقه یک بار، یکی
از آنها برای تماشاگر رو میشود. انگار این بار قرار نیست این پیچ های
داستانی به نتیجه و جهانی منحصر به فرد و جدید ختم شوند بلکه قرار است
هر بار به تماشاگر رو دست بزنند و او را ترغیب کنند که به تماشای فیلمی
چنین کند ادامه دهند. نتیجه اجتناب ناپذیر فیلمی که نمیتواند جلوتر
از تماشاگر حرکت کند همین است.
از سوی دیگر، تلاش فرهادی برای نمایش ابعاد مختلف شخصیت های اصلی
فیلم، نتیجه چندان جالبی به بار نمیآورد. وقتی قرار است به اتفاقاتی
بپردازیم که در گذشته اتفاق افتادهاند و ما صرفاً از چند و چون وقوع
آنها بی اطلاعیم (و نه وقایعی که قرار است در آینده رخ دهند و ما حتی
مطمئن نیستم چگونه به وقوع خواهند پیوست) تلاش برای فاصله گرفتن از
کاراکترها و تا حد امکان خودداری از قضاوت قطعی درباره اعمال و نیات
آنها، ممکن است بیشتر تأیید و تأکیدی بر محافظه کار بودن بیش از حد
فیلمساز باشد تا هوشمندی و عادل بودن او؛ و این یکی از مشکلاتی است که
«گذشته» را از نفس میاندازند. فرهادی در مقام فیلمنامه نویس مدام از
این شاخه به آن شاخه میپرد و سعی میکند به جای تمرکز بر یک شخصیت
مرکزی، لحظاتی از خلوت همه کاراکترهای کلیدی فیلم را نشان دهد. این در
حالی است که شخصیت ها عملاً در حال مشاهده عواقب اعمال گذشته خود
هستند و بنابراین نقش آها در وقایع پیش آمده، لااقل تا حدی مشخص است.
در چنین شرایطی گریزی از مقایسه حال و احوال شخصیت ها نیست و فرار
فرهادی از این امر بیشتر به فیلم ضربه میزند تا به آن عمق و پیچیدگی
ببخشد. در «گذشته» غر زدن ها و دعواهای میان کاراکترها، بیش از اینکه
به تفاوت نگاه شخصیت ها به جهان ربط داشته باشد، مؤید مشکلات روحی و
عصبی آنهاست. در بسیاری از دقایق شخصیت ها برای داد و بیدادهایشان هیچ
دلیل و توجیه منطقی ندارند. به همین دلیل است که بخش مهمی از درگیری
های لفظی شکل گرفته در «گذشته»، بیشتر نمایشی از تلاش آدم ها برای
تخلیه عصبی به شمار میرود تا نمایشی از جهان بینی های متعدد - و در
جای خود قابل تأمل- آدم های مختلفی که در تقابل با یکدیگر قرار
میگیرند.
مشکل دیگر این است که فرهادی در برخی از دقایق این فیلم قادر به انتقال
مناسب روابط میان شخصیت ها نیست. پس رو به استفاده از برخی المان های
تصویری میآورد که از فرط تکرار، کارکرد و تأثیر اولیه شان را از دست
میدهند. از جمله اینکه فرهادی برای نمایش فاصله میان شخصیت ها مدام
از نشانه هایی چون میله و نرده و درخت و امثالهم استفاده میکند.
تمهیدی که چندین و چند بار و بدون تغییر و خلاقیت آنچنانی در فیلم
تکرار میشوند. بماند که نشانه ای مثل قرار دادن شخصیت ها در یک طرف
شیشه و دوربین در طرف دیگر شیشه و قطع صدای شخصیت ها، از همان اول هم
ایده چندان سطح بالایی نیست. چه برسد که چندین بار تکرار شود. همچنین
است برخی تلاش های شخصیت مارین که بیش از حد رو و واضح به نمایش
درمیآیند. از جمله سیگار کشیدن مداوم او در لحظات بحرانی و سکانسی که
در ماشین سعی میکند دست سمیر را در دست بگیرد.

البته از حق نباید گذشت. «گذشته» در برخی از دقایق فیلم تر و تمیز و
حساب شدهای است. خست فرهادی در رنگ آمیزی و نورپردازی اکثر سکانسها
باعث میشود معدود لحظاتی که در آنها خبری از این خست نیست (از جمله
سکانس سشوار کشیدن موی مارین توسط احمد) حس متفاوتی نسبت به دقایق دیگر
فیلم پیدا کرده و نشانه های ظریفی از احساس باقیمانده میان مارین و
احمد را به تماشاگر منتقل کنند. همچنین ارتباط زیرکانه ای که فرهادی
میان سه شخصیت درگیر ماجرا و شخصیت سلین به وجود میآورد، قابل تأمل
است: آدم هایی به اغما رفته که به قول دکتر معالج سلین، هرگونه
اطمینانی به آنان در این شرایط، ساده انگارانه است.
«گذشته» از این دست ایده ها و سکانس های خلاقانه کم دارد. وگرنه با
اینکه تلاش فرهادی برای عدم نگاه توریستی به شهر پاریس عملاً باعث
افتادن از آن سوی بام شده و فضای فیلم را بیشتر شبیه حال و هوای فیلم
هایی کرده که در فقیرترین محلات ایران میگذرند، علیرغم نگاه بدبینانه
و سرشار از سوء ظن فرهادی به شخصیت های فیلمش و با وجود این که به هر
حال «گذشته» میتواند جایگاه فرهادی را - به عنوان کارگردانی که
میتواند یک پروژه بینالمللی را به شیوه ای معقول و آبرومند جمع جور
کند - تثبیت کند، تازه ترین اثر اصغر فرهادی میتوانست به فیلمی بسیار
بهتر از این تبدیل شود.