«درباره الی ...»
فیلم خوش ساختی است. اما و اگری در ساخت فیلم، توسط كارگردان وجود
ندارد. بازی گردانی مناسب، میزانسن های به جا، استفاده درست از
فیلمبرداری روی دست و... عواملی است كه در كل، اثر را خوش ساخت
جلوه میدهد. اما به غیر از بحث ساختاری در «درباره الی...» بیشتر
باید به بحث تماتیك و درونمایه اثر بپردازیم زیرا چه بخواهیم و چه
نخواهیم، «درباره الی...» اثری قابل تأمل است. اثری كه موافقان و
مخالفانش را به بحث و مجادله درباره اثر وا میدارد. خواه این
موافقان عوام باشند یا مخالفان خواص.

فرضیات اولیهای كه
درباره فیلم در ذهن من نقش بست بر اساس علاقهام به «در انتظار
گودو » ساموئل بكت بود و الی را در اثر فرهادی گودویی دیگر میدیدم
یا بهتر بگوییم هویت الی را همان هویت گودو میدیدم كه راجع به آن
قضاوت میشود، بحث میشود، جنجال به راه میافتد و باز انفعال
انسان های اطراف ادامه راه خود را طی میكند. اما الی با گودو
فاصله فراوانی دارد. زیرا با اینكه درباره هویت الی بحث میشود،
اما اثر، تآكید خود را از محوریت قضاوت برمیدارد و به مانیفستی
تكیه میكند كه نیمه دوم فیلم را آشكار میسازد. مانیفستی كه همگان
به روشنی از آن یاد میكنند و اگر به آنها بگویی «درباره الی...»
چه طور فیلمی بود میگویند: «پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان
است.»
«درباره الی...» با
قضاوت آغاز میشود، قضاوتی كه در اول مسیر مسافرت، اطرافیان درباره
او میكنند و نظر یكدیگر را راجع به او از هم میپرسند و با یكدیگر
به شوخی و خنده بحث میكنند. این اولین قضاوتی است كه درباره الی
انجام میشود. دومین قضاوت هنگامی است كه خود الی آن را میشنود؛
هنگامی كه از سر سفرهای كه داخل ویلای مخروبه پهن كردهاند، بلند
میشود تا نمك را بیاورد و لحظهای او را میبینیم كه داخل
آشپزخانه به فكر فرو رفته و صحبت دیگران راجع به خود را میشنود.
سومین قضاوت مهم فیلم پس از گمشدن الی انجام میگیرد. قضاوتی كه به
درازا میانجامد و با حدس و گمان و شكافتن گرههای كور درباره
زندگی الی خاتمه پیدا میكند. در این قسمت كه مهمترین قسمت فیلم
نیز هست شخصیتهای فیلم به كل در آشفتگی روانی به سر میبرند.
آشفتگی كه با گمان هایی سطحی همراه است و باید گفت این گمان های
سطحی است كه مساله اصلی فرهادی را از بحث مهمی چون هویت یا قضاوت
دور میكند و فیلم را بسیار روزمره و خالی از دغدغه ای ریشهای
جلوه میدهد.
حال اگر در بخش
پایانی فیلم كه با آمدن نامزد الی به ویلا آغاز میشود مانیفست
فرهادی كه با تآكید بسیار از زبان شخصیت الی به ما رسانده شده را
به یاد بیاوریم، میبینیم كه در طول صحنههای فیلم ما هم به مانند
شخصیت های داخل فیلم به گودالِ تلخی بی پایان قدم گذاردهایم و در
آن غوطه وریم و بی انصافی است اگر بگوییم فرهادی، نتوانسته ما را
در این همذات پنداری با خود نكشاند. اما مسأله به همین جا ختم
نمیشود، پایان فیلم فرهادی پایانی است كه خیال همه را راحت
میكند. چه تماشاگرانش را و چه شخصیتهای داخل فیلمش را.

پایان فیلم فرهادی
هیچ جای سوالی باقی نمیگذارد. الی مرده است، او و وضعیت
خانوادهاش را شناختهایم و شخصیت های حالا از اضطراب درآمده
فیلم، راحت شدهاند و تكلیف خود را میدانند و باید بازگردند و
ماشین در شن فرو رفته را بیرون بكشند. ما در این بخش است كه به
پایان تلخ پی بردهایم و از تلخی بی پایان عبور كردهایم و بعد از
اینكه از سالن خارج شدهایم همه چیز تمام شده است. برشت در گفته
معروف خودش در كتاب درباره تئاتر به این خصوصیت تئاتر خود اشاره
میكند كه نمیخواهم وقتی تماشاگر از سالن خارج شود اثر را فراموش
كند، بلكه میخواهم درباره آن قضاوت كند و بیندیشد. حال این سوال
برای ما ایجاد میشود كه با نشان ندادن جسد الی آیا تماشاگر همان
هدف كه برشت میخواست را دنبال نمیكرد؟ یا اینكه بحث درباره هویت
به جای تلخی بی پایان فیلم را عمیق تر نمیكرد؟ اما درباره الی در
همین حد برای ما ارزشمند است كه ما را نگه میدارد، اما در همین حد
هم نا امید كننده است كه برای ما جای اندیشیدن باقی نمیگذارد.
نويسنده: سید سعید هاشم زاده
|
منبع:
پايگاه اطلاع رساني لوح |
یك تلخی بی پایان
یادداشتی
برای فیلم سینمایی «درباره اِلی ...» ساخته تحسین برانگیز اصغر
فرهادی
اِلی مربی مهد
مروارید دختر سپیده و امیر همراه جمعی از دوستان خانوادگی شان
راهی سفری تفریحی به شمال كشور میشوند... همه چیز رنگ و بوی به
ظاهر خوشی دارد تا اینكه یك اتفاق تمام اعضای این جمع را در معرض
یك تصمیم، قضاوت و شناخت قرار میدهد.



اصغر فرهادی علاقه
غیر قابل انكاری به كار در فضای سینمای اجتماعی دارد. فرهادی این
رویكرد را از زمان ساخت سریال «داستان یك شهر» به نمایش گذارده بود
و این روال را با «رقص در غبار»، «شهر زیبا» و «چهارشنبه سوری» پی
گرفته بود و انصافاً روند رو به جلویی را پیمود. «درباره الی...»
اما یك مرحله جدید در سینمای فرهادی و البته سینمای ایران است و آن
اینكه این فیلم فرهادی، چیز دیگری است.
جدای از مفاهیم به
شدت ملموس جاری در فیلمنامه «درباره الی...» سبك و سیاق كار فرهادی
در این ساخته متأخرش جالب توجه است. پیش از این همواره بر این
عقیده بودم كه فرهادی جزو آن دسته كارگردان هایی است كه سینما را
به درستی فهمیده و البته توانسته درك درستش از آن را به نمایش
بگذارد با این توضیح كه فیلمهای او همان قدر مخاطب پیگیر و نكته
بین سینما را راضی نگاه میدارد كه مخاطبان غیر حرفه ای سینما را.
و این به نوعی یعنی پایگاه داشتن فرهادی در میان تمام مخاطبان
سینما. فرهادی در «درباره الی...» این مفهوم را در مقیاس
بینالمللی دنبال كرده و البته به خوبی از پس كار بر آمده است.
جدای از استقبالی كه از این فیلم در جشنواره برلین به عمل آمد،
باید پذیرفت «درباره الی...» چه از حیث محتوا و چه به لحاظ فرم یك
اثر بدون مرز محسوب میشود. تنها نشانهای كه فیلم را ایرانی
میكند زبان فارسی بازیگران فیلم است و شاید به نوعی نحوه پوشش
بازیگران زن آن. چرا لوكیشن اصلی، یك ویلا در كنار یك ساحل است كه
خوب هر ساحلی در هر كشوری میتواند باشد. (مگر یكجا كه نام شهر
چالوس از زبان احمد شنیده میشود) یا نحوه كارگردانی فرهادی یا
كیفیت تصویربرداری و البته تدوین درست تصاویر و... تمام این
خصوصیات باعث شده تا هر بینندهای و در هر كشوری بتواند با فیلم
ارتباط برقرار كند و درگیرش شود.

درگیر و همراه شدن
تماشاگر با فیلم یكی دیگر از خصوصیات كارگردانی فرهادی در «درباره
الی...» است. نحوه دكوپاژ، ریتم تدوین و نوع میزانسن و البته نحوه
بازی گرفتن فرهادی از بازیگران و نا بازیگران فیلم همه و همه دست
به دست هم دادهاند تا این خصوصیت در فیلم نمود پیدا كند. به نحوی
كه تماشاگر از همان سكانس دل چسب صدقه دادن در تیتراژ ابتدایی فیلم
و فید شدن نور شكاف صندوق در كور سوی نور مقطع خروجی تونل و جیغ و
فریاد شادمانه خانواده و دوستان سپیده تا مستقر شدن در ویلای كنار
آب و... چنان درگیر فضای رئال فیلم میشود كه اتفاقات پس از آن و
قرار گرفتن بازیگران فیلم در شرایط دشوار تصمیم گیری و استیصال را
با گوشت و پوست لمس میكند و همپای بازیگران درگیر ماجرا میشود.
(برای نمونه میتوان از سكانس بازی پانتومیم شبانه و یا سكانس فوق
العاده ده دقیقهای نجات آرش از آب یاد كرد.) نوع چینش صحنهها و
البته ایجاد فضا برای بازی گرفتن از بازیگران خردسال فیلم كمك
شایانی به هنرنمایی بازیگران فیلم كرده تا جایی كه بعضاً خودشان هم
فراموش میكنند كه در حال بازی هستند و واقعی بودن را بازی
میكنند.

«درباره الی...» با
فاصله بسیار زیادی شاید ادامه بیان دغدغه های فرهادی در «چهارشنبه
سوری» باشد. از این حیث كه تم اصلی داستان در هر دو فیلم عواقب
دروغ گفتن یا نگفتن تمام واقعیت، ارتباطات سست و بی مایه، خود
خواهی، قضاوت كردن و قضاوت شدن است كه البته تمام این موضوعات به
خصوصیات انسان های طبقه متوسط و به اصطلاح مدرن برمیگردد.
سپیده بسیاری از
دانسته هایش را در مورد الی به زبان نیاورده و دقیقاً همین
دانسته های اندك پس از آنكه اتفاق اصلی داستان رخ میدهد به شدت
با اهمیت میشود. او میدانسته كه الی دو سال با پسری به نام
علیرضا نامزد بوده، میدانسته الی میخواهد از او جدا شود و
میدانسته كه الی تمایلی به این سفر ندارد. مرز بین رازداری و بیان
دانسته های ما كجاست؟ آیا اساساً بروز آن اتفاق دردناك در فیلم
باعث مهم شدن ناگفته های سپیده شد؟ آیا اگر الی زنده از آب گرفته
میشد باز هم بحث و جدل برای پیدا كردن مقصر ماجرا ادامه مییافت؟
ناگفته های سپیده پنهان كردن حقیقت تلقی میشد؟ تا چه حد میتوان
مهم شدن این حقایق را ناشی از حس فرار از واقعیت و تلاشی در جهت
پاك كردن صورت مسئله دانست؟ اساساً حقیقت چیست؟ نسبت میان حقیقت و
مصلحت را چطور باید دید؟ اصولاً مصلحت یعنی چه؟

شاید اساسی ترین
موضوعی كه در فیلم، ذهن تماشاگر را درگیر میكند؛ مسئله قضاوت و
چگونگی انجام آن است. تماشاگر به همراه بازیگران فیلم مرحله به
مرحله در شرایط قضاوت كردن قرار میگیرد اما تصمیم درست كدام است؟
آیا الی قصد داشت با احمد رابطهای تازه را آغاز كند و علیرضا را
فراموش كند؟ آیا اساساً همراه شدن الی با سپیده برای یافتن مورد
بهتری برای تشكیل زندگی بود؟ آیا اصرار الی برای برگشتن به تهران
در روز دوم سفر ناشی از دو دلی اش در مورد ارتباطش با علیرضا و
ناراحتی اش از شرایط حاكم بر جمع نبود؟ آیا اگر الی به تهران
میرسید با علیرضا ادامه نمیداد؟ چه دلیلی داشت كه الی به مادرش
سفارش كند تا كسی را در جریان سفر شمالش نگذارد؟ آیا او از آمدن
پشیمان شده بود؟ تصمیم جماعت حاضر در ویلا برای اینكه سپیده هم
باید در پنهان كردن حقیقت با آنها همراه شود را چطور باید دید؟
فداكاری الی كجای این ماجرا قرار میگیرد؟ آبروی الی چه قیمتی
دارد؟ حق علیرضا برای دانستن حقیقت چه میشود؟ الی چطور انسانی
است؟ داستان فداكاری الی كجای قصه قرار میگیرد؟

داستان در این فیلم،
داستانِ در كنار هم نبودن در عین كنارِ هم بودن است و احساس غربت و
جدا افتادگی است كه انسان ها نسبت به هم دارند. در سی دقیقه
ابتدایی فیلم همه چیز بر وفق مراد است و ارتباطات در ظاهر دوست
داشتنی و البته الی به شدت مقبولیت دارد و پاك و محجوب و گرم و
دوست داشتنی است و «كار نكرده عزیز است». ولی به محض بروز اتفاق
تراژیك فیلم ورق برمیگردد. حالاست كه رویه واقعی روابط رخ
مینمایاند و تلاش برای فرار از واقعیت غیر قابل هضم شروع میشود.
اینجاست كه همه فراموش میكنند كه الی فداكار است. اینجاست كه الی
دروغگو، فریب كار، متظاهر و حتی خائن خطاب میشود و در همین میان
است كه دمل اختلافات امیر و سپیده سر باز میكند، امیر از احمد
انتقاد میكند و البته اختلافات پدر و مادر آرش به میان كشیده
میشود. تلاش همه جانبه برای فراموش كردن اصل اتفاق و مسئولیت تك
تك افراد حاضر در ویلا تا جایی كه سپیده هم تصمیم به كتمان حقیقت
میگیرد.

سكانس پایانی «درباره الی...» یك پایان به غایت تلخ است و واقعيتی
برای فیلم و شروعی بسیار خوب برای تثبیت مرحله جدیدی از فیلمسازی
فرهادی و سینمای ایران. اتومبیلی در شن فرو رفته و جماعت حاضر در
ویلا تلاش میكنند آن را بیرون بكشند.
نويسنده: محمدرضا مقدسیان |
آماده سازی سند: مدیر سایت سینما قدس اردبیل
|
Morteza Talebpour |